ترس

ساخت وبلاگ

من از این راه دور و از جدایی ها میترسم

از این دلواپسی ها ...بی وفایی ها ... میترسم

.

به دنیا آمدم تا من خدا را ساده بشناسم

درون مسجدم اما زذکر بی خدایی ها ... میترسم

.

فقط با تو شوم مانوس در این خاکسترین دنیا

 و وقتی نیستی از بی کسی ها ... بی قراری ها ... میترسم

.

برای من نخوان از عشق ... از فرهاد و مجنون ها

که از تاریخ افراطی و عشق و جان فدایی ها ... میترسم

.

نگو پیدای پیدایم چو چشمه پاک و نورانی

من از دلهای سنگی پشت خوبی ها... میترسم

.

کسی با اشک و فریادی سکوت کوچه را نشکست

و از پیوند تلخ بی صدایی ها ... میترسم

.

برای من نشد پایان حدیث روز تنهایی

من از خود هم زمان نقش بازی ها ...  میترسم

.................................................................................................

سلام. تنها نقطه مشترک بین همه انسانها پدیده ایه به نام تولد که فردا ۳۰ بهمن به اسم

من و البته نه فقط من رقم خورده. عادت ندارم وقتی آپ میکنم به کسی خبر بدم و اینبار

بخاطر تولدم اینکارو کردم. چون دوست دارم همیشه به وبلاگم

سر بزنید واسه بروز کردن خبرتون نمیکنم. شعر کوتاه زیر هم از کارهای قبلیمه و به

همین مناسبت اینجا تکرارش کردم چون غزلم هیچ سنخیتی با تولد نداره.

تنها شمع روز تولدم گریست ... نیک میدانست رو به زوالم

بهار غم انگیز...
ما را در سایت بهار غم انگیز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raze-shiraz بازدید : 99 تاريخ : چهارشنبه 10 بهمن 1397 ساعت: 8:23